نوشته اصلی توسط
Asdfa
سلام
راجب افکارم صادقانه میگم هرچند آزاردهنده است.
طرز فکر بقیه و رفتارشونو نمیتونم درک کنم که چرا. و خودم هم درک نمیشم. انگار یه دیواری هست بین من و همه...
با بقیه ام، تو جمع میرم و حرف هم میزنم. ولی حس میکنم غریبم و بیگانه. همه شبیه هم اند و من شبیه اونا نیستم. طرزفکرم، علایقم، گرایشاتم، با بقیه خیلی تفاوت داره. برای همین...
دوست دارم تنها باشم، کسی راجبم چیزی ندونه. ولی نمیشه که...
از طرف دیگه؛ روزی صدجور سوال از خودم میپرسم که هیچ جواب مشخصی هم ندارن. من کی ام؟ چرا اینجام؟ چرا زنده ایم؟ معنای زندگی چیه؟ هفتاد سال عمر کنیم بخور و بخواب و ازدواج و فرزندآوری و پیری و مرگ. که چی... چرا اینقدر تکراری... و چرا هیچ کس با این موضوع مشکلی نداره؟ مردم چطور اینقدر راحت زنده اند؟
آیا من وسواس فکری دارم؟